اخلاق خانواده2

.

.

به وبلاگ من خوش آمدید نظر یادتون نره مدیریت وبلاگ: آقای عبدالغنی حاجی لی دوجی
ایمیل مدیر : ghanidavaji@gmail.com

» آذر 1402
» بهمن 1393


» ابزار وبلاگ
» خرید لایسنس نود32
» ردیاب ارزان ماشین
» جلو پنجره جک جی 5

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان شهرستان مراوه تپه و آدرس ghanihl.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:






آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 25
بازدید دیروز : 9
بازدید هفته : 41
بازدید ماه : 60
بازدید کل : 1859
تعداد مطالب : 53
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1



RSS
اخلاق خانواده2
نویسنده GhaniDavaji تاریخ ارسال دو شنبه 20 بهمن 1393 در ساعت 21:10

 

     

زنـدگـى پـيـامـبـر(ص ) و امـامـان مـعـصـوم (ع ) نـشـانـگـر گـذشـت و اغـمـاض قـابل توجّهى است كه نسبت به خانواده و افراد جامعه خود داشتند. آنان با كوچكترين بهانه اى از لغـزش ديـگـران چـشم پوشى كرده ، آن را در محيط خانواده و اجتماع با لطف خاصى همراه مى كردند.
اينك سيره چند تن از بزرگان دين را بيان مى كنيم :
الف ـ سيره پيامبر اسلام (ص ) :
در زنـدگـى پـيـامبر اكرم (ص ) موارد بسيارى يافت مى شود كه آن حضرت از كنار اشتباهات و اعـمـال نـاپـسـنـد هـمسران خود، بزرگوارانه مى گذشتند؛ ايشان درباره رفتار خود با خانواده فرموده است :
(خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ لاَِهْلِهِ وَ اَنَا خَيْرُكُمْ لاَِهْلى )(94)
بـهـترين شما كسى است كه با خانواده اش رفتار نيكو داشته باشد و من بهترين شما در رفتار با خانواده خود هستم .
بـرخـورد مـحـبـّت آمـيـز رسـول گـرامـى اسـلام (ص ) نـسـبـت بـه زيـردسـتـان ـ اعـم از اهـل خانه و ديگران ـ بگونه اى بود كه حتى بعضى از كوتاهيهاى آنان را بازگو نمى كرد و به رخ آنان نمى كشيد و دوست نداشت كه آنان خجل و شرمنده گردند.
انس بن مالك مى گويد:
مـن مـدّت ده سال به رسول خدا(ص ) خدمت كردم و حتّى يك كلمه اُفّ هم به من نگفت و هرگز به من نفرمود چرا اين كار را كردى ، يا آن كار را نكردى .(95)
ب ـ سيره امام سجّاد(ع ) :
وظـيـفـه خـدمـتـكـار در خـانـه ، اجـراى فـرمـان صـاحـب خـانـه و اطـاعت از اوست . از اين رو، هرگاه نافرمانى كند، مستحق عقوبت و سرزنش است . آنان كه در روابط خانوادگى با هر بهانه اى از شـريـك زنـدگـى شـان انـتـقـام گـرفـتـه ، او را سـرزنـش و تحقير مى كنند، به گوشه اى از زندگى پر از عفو و گذشت امام سجاد(ع ) بنگرند و ببينند، آن حضرت چگونه در محيط خانه ، با خدمتكارش برخورد مى كرد:
امـام سجاد(ع ) خدمتكار خود را دو مرتبه صدا زد و او جواب نداد، در مرتبه سوّم فرمود: فرزندم آيا صداى مرا نشنيدى ؟! گفت : چرا. فرمود: پس چرا جواب ندادى ؟ گفت : چون ترسى نداشتم و احـسـاس امنيت مى كردم . امام فرمود: سپاس خدايى را كه مملوك و خدمتكار مرا اين گونه قرار داده كه از من در امان است و در دل خود نسبت به من هراسى ندارد.(96)
ج ـ سيره امام صادق (ع ) :
روش پسنديده گذشت از خطاهاى ديگران به اندازه اى در ميان آن بزرگواران رواج داشت كه امام صادق (ع ) فرمود:
(اِنّا اَهْلُ بَيْتٍ مُرُوَّتُنَا الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَنَا)(97)
ما خاندانى هستيم كه جوانمردى ما گذشت از كسانى است كه به ما ستم كرده اند.
دربـاره امـام صـادق (ع ) نوشته اند، همسرى داشت كه همواره آن حضرت را آزار مى داد و امام (ع ) لغزشهاى او را مى بخشيد.
آرى ، الگو قرار دادن پيشوايان دين ، راهنما و ترغيب كننده خوبى براى خو گرفتن انسان به اين صفت والاى اخلاقى در محيط گرم خانواده است .
4 ـ مسؤ وليت پذيرى
از جـمـله عـوامـل مـؤ ثـر در تـاءمـيـن سـعـادت خـانـواده ، مـسـؤ وليـّت پـذيـرى مـتـقـابـل هـمـسـران اسـت . هـر يـك از زن و مـرد بـايـد بـدانـنـد كـه بـا قـبـول زنـدگـى مـشـتـرك ، مـسـؤ وليـتـهـايـى بـرعـهـده آنـان قـرار مـى گـيـرد كـه پـيـش از تشكيل خانواده از آن آسوده بودند. اين مسؤ وليتها با توجّه به اختيارات ، تواناييها و شرايط خاص هر يك از زن و شوهر تقسيم شده است .
رسول خدا(ص ) مى فرمايد:
(اَلرَّجـُلُ راعٍ عـَلى اَهـْلِ بَيْتِهِ، وَ كُلُّ راعٍ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ، وَالْمَرْاءَةُ راعِيَةٌ عَلى مالِ زَوْجِها وَ مَسْؤُولَةٌ عَنْهُ)(98)
مـرد نـگـهـبـان اهـل بـيـت خـود است ، و هر نگهبانى در مورد آنچه كه بايد از آن نگهبانى كند مسؤ ول اسـت ، و زن نـگـهـبـان مـال هـمـسـرش اسـت و نـسـبـت بـه آن مـسـؤ ول مى باشد.
و نيز مى فرمايد:
(اَلا كُلُّكُمْ راعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ... وَالرَّجُلُ راعٍ عَلى اَهْلِ بَيْتِهِ وَ هُوَ
مَسْئُولٌ عَنْهُمْ؛ فَالْمَرْاءَةُ راعِيَةٌ عَلى اَهْلِ بَيْتِ بَعْلِها وَ وُلْدِهِ وَ هِىَ مَسْئُولَةٌ عَنْهُمْ)(99)
هـمـه شـمـا نـگـهـبـان و مـسـؤ ول هـسـتـيـد، مـرد بـر خـانـواده اش نگهبان است و نسبت به آنان مسؤ ول مـى بـاشـد و زن نـيـز نـسـبـت بـه خـانـدان هـمـسـر و فـرزنـدان او مـسـؤ ول است .
اين مسؤ وليت در جانب مرد از اهميّت خاصّى برخوردار است ، زيرا وى عهده دار
سـرپـرسـتـى خـانـواده اسـت و در نـتـيـجـه در بـرابـر هـمـه مـسـائل و مـشـكـلات فـكـرى ، روحـى ، اخـلاقـى و اقـتـصـادى هـمـسـر و فـرزنـدان خـود مـسـؤ ول اسـت و طـفره رفتن و شانه خالى كردن از زير بار اين مسؤ وليتها و بى تفاوتى نسبت به آنها آفت بزرگى براى زندگى خانوادگى محسوب مى شود.
غـفـلت از شـنـاخت مسؤ وليتهاى گوناگون خانوادگى ، آثار زيانبار بسيارى در پى دارد و در نـهـايـت ، مـوجـب پـشـيـمـانـى و حـسـرت انسان خواهد شد. بدين جهت ، ضرورت دارد كه هر انسان پـيـوسـتـه دربـاره مـسـؤ وليـتـهـاى خـانـوادگـى خـود بـيـنـديـشـد و بـا شـنـاخـت كامل به انجام دقيق آنها همّت گمارد.
جلوه هاى مسؤ وليّت پذيرى
بعضى از نمودهاى مسؤ وليّت پذيرى زن و شوهر در زندگى خانوادگى عبارتند از:
الف ـ تاءمين هزينه زندگى
شـوهـر وظـيـفـه شـنـاس و مـسـؤ ول نـسـبـت بـه خـانـواده مـى كـوشـد تـا هـزيـنـه زنـدگـى از قـبيل غذا، لباس ، مسكن ، اسباب و اثاثيه منزل و ساير مخارج لازم براى همسر و فرزندانش را فـراهـم كـنـد. او كـار كـردن را شـرف انـسـان ، جـوهـر زنـدگـى و جـهـاد فـى سـبـيـل الله مـى دانـد. از ايـن رو، از تـنـبـلى بـشـدّت مـى پـرهـيـزد و در راه تـحـصـيـل روزى حـلال تـلاش مـى كـنـد، تا زندگى را با آبرومندى اداره كند و نيازهاى همسر و فرزندان خود را با شرافت تاءمين كند و از اين راه ، خشنودى خدا را فراهم آورد؛ امام باقر و امام صادق (ع ) در اين باره مى فرمايند:
كـسـى پـيـش خـدا خـشـنـودتـر و رفـتارش پسنديده تر است كه براى خانه و خانواده اش نعمت و آسايش بيشترى ـ دور از اسراف و تبذير ـ فراهم كند.(100)
ب ـ مديريّت خانواده
شـوهر وظيفه شناس با تدبير و دورانديشى ويژه خود سياستهاى كلّى خانواده را تعيين مى كند و در ايـفـاى مـسـؤ وليت سرپرستى و جلب اطاعت همسر ـ از پيش ـ زمينه پذيرش و اطاعت را در او فـراهم مى كند، به امكانات و روحيات همسر خويش توجّه كرده ، در حدّ توان ، از او انتظار خواهد داشـت . وى تـنها در كار نيك و معروف به او فرمان مى دهد و از خودراءيى در اين زمينه دورى مى كند و مى داند كه اگر فرمانى برخلاف فرمان خدا باشد، پذيرش و اطاعت همسر لازم نيست .
او طـورى زنـدگى را رهبرى مى كند و به خانواده ، نشاط، خرّمى ، نظم و انضباط مى بخشد كه هـمـسـر و فرزندانش او را به عنوان سرپرست واقعى مى شناسند و اطاعت او را بر خود لازم مى شمارند.
زن وظـيـفـه شـنـاس نيز قدر زحمتهاى شوهرش را مى داند، به رهنمودها و دستورهاى او احترام مى گـذارد، مـديـريـت او را در امـور زنـدگـى مـى پـذيـرد و مـطـابـق دسـتـوراتـش عمل مى كند و از اين طريق ادامه زندگى مشترك را ميسّر مى سازد.
ج ـ همسردارى
مـرد مـسـؤ ول ، زن را در دسـت خـود امـانـت الهـى دانسته ، و نسبت به او احساس وظيفه مى كند، به شخصيّت ، افكار و اعمال او احترام مى گذارد، به نشاط و غذاى روحى او و ديگر اعضاى خانواده مـى رسـد، در امـور خـانـه و زنـدگى مشترك با همسر و فرزندان خود مشورت مى كند و به آنها بـال و پـر مـى دهـد. زن وظـيـفه شناس نيز به نظريات شوهر احترام مى گذارد، از او اطاعت مى كـنـد، از صـفـات خـوب او تـشـكـّر كرده ، و با او مدارا مى كند، از توقّع خود مى كاهد، و در حفظ مال ، ناموس و آبروى شوهر مى كوشد.
د ـ تربيت اولاد
نـمـود ديـگـر مسؤ وليت پذيرى ، در تربيت اولاد آشكار مى شود؛ زن و شوهر وظيفه شناس ، در تـربـيـت صـحـيـح و اسـلامـى فـرزنـدان خـود نـهـايـت تـلاش را بـه كـار مى گيرند و در تمام مـراحـل رشد فرزند، دوران حمل ، شيرخوارگى و پس از آن خود را نسبت به تربيت صحيح اولاد مـسـؤ ول دانـسـته و دستوراتى را كه اسلام براى تربيت صحيح فرزند ارائه نموده ، اجرا مى كنند.
اهـميّت اين مسؤ وليت به اندازه اى است كه امام سجّاد(ع ) از خداوند سبحان براى اداى اين تكليف استمداد طلبيده ، عرض مى كند:
(... وَ اَعِنّى عَلى تَرْبِيَتِهِمْ وَ تَاءْديبِهِمْ وَ بِرِّهِمْ)(101)
[بار خدايا] مرا در تربيت ، تاءديب و نيكى به فرزندانم يارى كن .
و نيز آن حضرت در بيان حق فرزند نسبت به پدر و مادر مى فرمايد:
(وَ اَمـّا حـَقُّ وَلَدِكَ فـَاَنْ تـَعـْلَمَ اَنَّهُ مـِنـْكَ وَ مُضافٌ اِلَيْكَ فى عاجِلِ الدُّنْيا بِخَيْرِهِ وَ شَرِّهِ وَ اَنَّكَ مَسْؤُولٌ عَمّا وَلَّيْتَهُ بِهِ مِنْ حُسْنِ الاَْدَبِ)(102)
حـقّ فـرزند بر تو، اين است كه بدانى وجود او از توست و نيك و بدهاى او در اين دنيا به تو وابـسـتـه اسـت و بـدانـى كـه در سـرپـرسـتـى او مـسـؤ ولى ، و موظّفى او را به آداب و اخلاق پسنديده پرورش دهى .
آثار مسؤ وليت پذيرى
ايـن ويـژگـى اخـلاقـى داراى آثـار فـراوانـى اسـت كـه گـسـتـره آن بـيـشـتـر مـسـائل زنـدگـى را در بـرمـى گـيـرد. ايـنك به دو اثر كلّى كه نقش ويژه اى در تاءمين سعادت خانوادگى دارد، مى پردازيم :
الف ـ استحكام پيوند خانوادگى
از آثار مستقيم احساس مسؤ وليت ، به دست آوردن موفّقيت در امور زندگى است . كسى كه تمامى وظـايـف خانوادگى خود را مى شناسد و يكايك آنها را با علاقه فراوان انجام مى دهد، بدون شك در زنـدگـى خـود مـوفـّق مى شود. همسر وى نيز از اينكه او از وظايف و تكاليف خود آگاه است ، خشنود مى گردد.
بـسـيـارى از عـقـب مـانـدگـيـهـا در زنـدگى ، معلول نشناختن مسؤ وليتها و گريز از انجام وظايف خـانـوادگـى اسـت . اگر هر يك از زن و شوهر وظايفى را كه برعهده آنان است ، تشخيص ‍ داده ، به آن عمل كنند، چرخ زندگى آنها در مسير مطلوب قرار گرفته ، امور زندگى آنها رونق خواهد يافت ، برعكس هرگونه سرپيچى از آن به استحكام اين كانون ، ضربه خواهد زد.
مـردى كـه در قـبـال مـسـؤ وليـتـهـاى خانوادگى سهل انگارى كرده ، از زير بار اداره زندگى ، شـانه خالى مى كند و با تن آسايى خود، خانواده اش را در معرض فقر اقتصادى قرار مى دهد و آنان را در برآوردن نيازهاى اوّليه خود يارى نمى رساند. در حقيقت بزرگترين ضربه را به سعادت خانوادگى خود وارد ساخته است .
ب ـ آسايش روحى
ايـفاى وظيفه متقابل همسران ، موجب اطمينان خاطر يكديگر گشته ، دغدغه هاى روحى ناشى از عدم مـسـؤ وليـت پـذيـرى همسر را از بين مى برد؛ بدين جهت با آسايش فكرى و روحى به زندگى ادامه داده ، روح آنان دچار تشويش و اضطراب نمى شود.
عـلاوه بـر ايـن ، بـا وجـود روحـيـه مـسـؤ وليـت پـذيـرى مـتـقـابل در همسران ، ريشه اختلافات خانوادگى از بين رفته ، زن و شوهر در جوّى سالم و با روحيه اى اميدوار به انجام وظايف خود مى پردازند.
عوامل پيدايش روحيه مسؤ وليت پذيرى
بـا تـوجـّه به آثار ارزنده اى كه روحيه مسؤ وليت پذيرى بر سعادت خانوادگى انسان دارد، شـايـسته است كه هر يك از زن و مرد در صورت كمبود اين روحيه ، درصدد جبران آن برآيند. در اين زمينه عوامل فراوانى مؤ ثر است كه به دو عامل اشاره مى كنيم :
الف ـ اعتماد به نفس
يـكـى از عـوامل مهمّ تقويت روحيه مسؤ وليت پذيرى ، اعتماد به نفس است . افرادى كه داراى چنين روحـيـه اى هستند، در توانايى خود براى انجام مسؤ وليت ، شك و ترديد ندارند و همواره از مسؤ وليتها استقبال مى كنند و موفقيّت خود را در گرو آن مى دانند. برعكس ، كسانى كه فاقد اعتماد بـه نـفـس هـسـتند، از قبول مسؤ وليت طفره مى روند، زيرا در توانايى خود در انجام مسؤ وليت ، دچار شك و ترديد هستند و قبول مسؤ وليت را با شكست ، مساوى مى دانند؛ بدين جهت از پذيرفتن مسؤ وليت ، شانه خالى كرده ، از آن دورى مى كنند.
بـراى اصـلاح چـنـيـن افرادى بايد روحيه اعتماد به نفس و مسؤ وليت پذيرى را در آنان تقويت كـرد. چـنين افرادى با انجام كارهايى كه در توان آنهاست و كسب موفقيّت در آن ، بتدريج اعتماد بـه نـفـس پـيـدا مـى كـنـنـد، زيـرا ايـفاى مسؤ وليت منجرّ به استحكام شخصيت و موفقيّت آنها در زنـدگـى مـى شـود و زندگى را در كام آنها شيرين مى كند. در نتيجه ، در انجام مسؤ ليت شتاب بيشترى از خود نشان مى دهند.
ب ـ تاءثير پذيرى از همسر
عـامـل ديـگـرى كـه موجب تقويت روحيه مسؤ وليت پذيرى انسان مى شود، معاشرت با افراد مسؤ وليـت پـذيـر اسـت ، زيـرا بـه واسـطـه تـاءثـيـرپذيرى از روحيات ديگران ، صفت مسؤ وليت پـذيـرى بـتـدريـج در او تـقـويـت مـى شـود. روشن است كه وجود چنين روحيه اى در انسان ، موجب سـرايـت ايـن صـفـت بـه هـمـسـر او خـواهـد شـد و هـمـچنين تاءثير فراوانى در مسؤ وليت پذيرى فـرزنـدان آن خانواده مى گذارد. بر عكس ، اگر انسان فاقد چنين روحيه اى بوده ، از همسر خود انتظار داشته باشد كه تمام مسؤ وليتهاى خود را بخوبى انجام دهد، توفيقى در اين زمينه به دست نخواهد آورد.
بنابراين ، لازمه ايجاد روحيه مسؤ وليت پذيرى در محيط خانواده اين است كه مرد خانواده ، بيش از هـر كـس اين روحيه را در خود تقويت كند تا با گذشت زمان در همسر و فرزندان خود تاءثير گذارد.
آفات سعادت خانواده
هـمـان گـونـه كـه مـوفـّقـيـت و خـوشـبـخـتـى خـانـواده مـرهـون عـوامـل سعادت بخش است و با دستيابى به آن ، نور صفا و صميميت محيط زندگى را روشن مى كند، اختلافات و تيره روزى خانواده نيز معلول آفات گوناگونى است كه دامنگير آن مى شود.
براى برخوردارى از زندگى سالم و خانواده اى ارزشمند، بايد در زمينه پيراستن كانون گرم خانواده از آفات مختلف تلاش كرد و اجازه نداد كه خانواده در معرض بيماريهاى خانمان برانداز قرار گيرد.
اگـر عـوامـلى نـظـيـر احـتـرام ، مـحـبـت و مـودّت ، تـفـاهـم و گـذشت ، مشورت و مسؤ وليت پذيرى مـتـقـابـل زن و شـوهـر مـوجـبـات سـعـادت خـانـواده را فـراهـم مـى كـنـد، عـوامـل ديـگـرى نـيـز وجـود دارد كـه زمـينه هاى اختلاف و درگيرى ، كينه و خشم و در نتيجه از هم پاشيده شدن خانواده را به دنبال دارد كه بايد پيش از پيدايش و گسترش آن ، درصدد دفع آن باشيم . اينك برخى از آفات خانواده را برمى شمريم :
1 ـ بد خلقى
آدمـى بـايـد سعى كند تا اخلاق و سيرت درونى خود را همچون ظاهر خود زيبا و پسنديده سازد. بدخلقى صفت ناپسندى است كه زندگى انسان را تيره و تار مى كند. ورود بدخُلقى در محيط زنـدگـى خـانـوادگـى مـوجـب عـوارض مـنـفـى بـى شـمـارى مى گردد كه در قالب تند خويى ، گرفتگى چهره ، بى حوصلگى ، اخم و بهانه گيرى نمايان مى شود.
بداخلاقى يكى از آفات ويرانگر زندگى خانوادگى است ؛
حضرت على (ع ) فرمود:
(مَنْ ساءَ خُلْقُهُ مَلَّهُ اَهْلُهُ)(103)
هـر كـس بـداخـلاق بـاشـد، خـانـواده اش از او نـاراحـت و ملول مى شود.
آثار بدخلقى
بدخلقى ، محيط خانه را به جهنّم سوزانى تبديل مى كند كه ثمره اى جز از دست دادن خوشبختى و سعادت افراد خانواده ندارد. اينك برخى از آثار منفى بدخلقى را ذكر مى كنيم :
الف ـ ضايع شدن شخصيت انسانى
اوّليـن اثـر مـنـفـى بـدخـلقـى بـطـور مـسـتـقـيم متوجه شخص بداخلاق مى گردد؛ بدين معنى كه بداخلاقى چنان چهره زشت و نامطلوبى از انسان ارائه مى دهد كه با مشاهده آن ، خوبيها، صفات ارزشمند و ساير ارزشهاى اجتماعى او از ياد رفته ، شخصيت وى ضايع و در نظر ديگران خوار و ذليل مى گردد. امير مؤ منان (ع ) فرمود:
(رُبَّ عَزيزٍ اَذَلَّهُ خُلْقُهُ وَ رُبَّ ذَليلٍ اَعَزَّهُ خُلْقُهُ)(104)
چـه بـسـا عـزيـزى كه اخلاق بد، مايه ذلّت و خوارى او شده و چه بسا خوار و ذليلى كه اخلاق خوب ، او را به عزّت و بزرگى رسانده است .
عـلاوه بـر آن ، بـدخـلقـى مـايـه تـبـاهـى و ضـايـع شـدن آثـار اعمال نيك انسان مى شود. امام صادق (ع ) در اين باره فرمود:
(اِنَّ سُوءَ الْخُلْقِ لَيُفْسِدُ الْعَمَلَ كَما يُفْسِدُ الْخَلُّ الْعَسَلَ).(105)
بـدخـويـى ، كـردار را تـبـاه مـى سـازد، چـنـان كـه سـركـه عسل را.
ب ـ ايجاد ترس و اضطراب
بدخلقى در خانه و يا در محيط كار و زندگى ، زمينه تفاهم و همدلى و صميميت را از بين برده ، موجب دورى از مردم و در نتيجه آشفتگى روحى و احساس تنهايى و دلهره مى شود. امير مؤ منان (ع ) فرمود:
(مَنْ خَشُنَتْ عَريكَتُهُ اَقْفَرَتْ حاشِيَتُهُ)(106)
هر كس درشت خوى باشد، دور و برش خالى گردد (و كسى در كنار او نمى ماند).
مـحـيـط خـانه و زندگى بايد محل آرامش و آسايش زن و مرد و فرزندان آنان باشد. بداخلاقى ، آرامـش و صـفـاى مـحـيط خانواده را از بين برده ، ترس و دلهره را جايگزين آن مى كند. بعلاوه ، آنـگـاه كـه شـوهـر بـا بدخلقى عرصه زندگى را براى همسرش تنگ كرده و به جاى ملاطفت و نـيـكـى ، خـشـونـت كـنـد، اضـطـراب و تـرس را بـر وى چـيـره سـاخـتـه و تـعـادل روحى او را از بين مى برد. در اين هنگام است كه زن احساس وحشت مى كند و خويشتن را در برابر ديو بدخلقى گرفتار مى يابد. امير مؤ منان على (ع ) فرمود:
(لا وَحْشَةَ اَوْحَشُ مِنْ سُوءِ الْخُلْقِ)(107)
هيچ وحشتى ، ترسناك تر از بدخلقى نيست .
ج ـ زوال محبّت
اثـر ديـگـر بـدخـلقى ، كاهش مهر و محبّت و از بين رفتن مهربانى و دوستى است . رفتار انسان بـدخـلق ، بـراى هـيـچ كـس خوشايند نيست ؛ همه از خوى ناپسند، در رنج و عذابند و از آن نفرت دارند.
خوشرويى كمترين بهايى است كه زن در مقابل تلاش شبانه روزى خود، از شوهر انتظار دارد و در حـقـيـقـت ، جـبـران كـنـنـده بـسـيـارى از كـمـبـودهـاى مـادى زنـدگـى بـوده ، تحمّل ناهمواريهاى آن را براى او ميسّر مى سازد. زنى كه همواره با تندخويى شوهرش رو به رو مـى شـود، زنـدگى در نظرش تيره و تار شده ، از معاشرت با همسر بى حوصله و بدخلقِ خود خسته و درمانده خواهد شد.
گـاهـى تـندخويى و بداخلاقى افراد چنان خسته كننده و نفرت انگيز است كه عدّه اى به انتظار مرگ آنان نشسته و بدين وسيله شاد مى شوند. امير مؤ منان (ع ) فرمود:
(مَنْ ساءَتْ سَجِيَّتُهُ سَرَّتْ مَنِيَّتُهُ)(108)
هر كس بداخلاق باشد، مرگش مايه شادى گردد.
2 ـ بدگمانى
از ديگر آفات سعادت خانواده ، بدگمانى زن و شوهر به يكديگر است كه آثار منفى بسيارى را بـه هـمـراه دارد. شـخـص بـدگمان داراى روحيه منفى بافى و بيمارگونه است . او از سلامت روحى و تعادل روانى برخوردار نبوده ،به رفتار وگفتار ديگران با ديده ترديد مى نگرد.
انـسـانـى كـه بـر اثـر روحيه بدبينى ، به همسر خود اعتماد و اطمينان ندارد، از آرامش و صفاى زنـدگـى خـانـوادگى محروم خواهد بود. چنين افرادى در روابط اجتماعى نيز موفق نخواهند شد؛ چـرا كه در نتيجه بدگمانى به ديگران ، دوستان خود را از دست داده ، تنها خواهند ماند. امير مؤ منان (ع ) فرمود:
(شَرُّ النّاسِ مَنْ لَمْ يَثِقْ بِاءَحَدٍ لِسُوءِ ظَنِّهِ وَ لَمْ يَثِقْ بِهِ اَحَدٌ لِسُوءِ فِعْلِهِ)(109)
بدترين مردم كسى است كه به علت بدگمانى به هيچ كس اعتماد ندارد و به جهت رفتار بدش ، كسى به او اطمينان نمى كند.
براى از بين بردن صفت ناپسند بدگمانى ، بايد از عواملى كه مايه بروز يا ايجاد بدبينى است ، پرهيز كرد. رفتار مشكوك ، قرار گرفتن در موضع تهمت و نيز همنشينى با بدگويان و افراد شرور، از جمله اسباب بدبينى است (110) كه بايد در محيط زندگى بويژه در كانون گرم خانواده از آنها دورى جست .
آثار بدگمانى
هـمـسـر بـدبـيـن بـه علت روحيه منفى بافى اش ، سلامت زندگى خانوادگى را در معرض خطر قـرار مى دهد و آن را با عواقب زيانبارى رو به رو مى سازد كه در نهايت ممكن است به نابودى كانون گرم خانواده منجر شود. در اين بخش دو اثر منفى بدگمانى را ذكر مى كنيم :
الف ـ برانگيختن بديها
يـكـى از نـتـايـج زيـانـبـار بـدگـمـانـى ، كـاهـش انـگـيـزه نـيـكـوكـارى و ارتـكـاب اعـمـال ناپسند است . اگر مردى در مسائل خانوادگى نسبت به همسرش بدگمان باشد، اتهامات واهـى و بـى اسـاسـى را بـه وى نـسـبـت مـى دهـد كـه سـبـب نـاچـيـز جـلوه دادن زشـتـى اعـمـال بـد گـرديـده ، انـجـام اعمال ناشايست را براى او آسان مى كند و در نتيجه ، رفتار او را بـتـدريـج بـه سـمـتـى انـحـرافـى و نـامـطـلوب سـوق داده ، مـوجـب ظـهـور اعمال ناپسند از او خواهد شد. امير مؤ منان على (ع ) در اين مورد فرمود:
(سُوءُ الظَّنِّ يُفْسِدُ الاُْمُورَ وَ يَبْعَثُ عَلَى الشُّرُورِ)(111)
بدگمانى كارها را فاسد مى كند و بديها را برمى انگيزد.
ب ـ اختلافات خانوادگى
از ديـگـر آثـار مـنـفـى بدگمانى به همسر، ايجاد زمينه وسيع درگيرى و اختلافات خانوادگى اسـت . از نـظـر فـرد بـدبـيـن ، اغـلب رفـتـارهـاى هـمـسـر، مـشـكـوك و نـادرسـت اسـت و هـمـيـن خـيـال واهـى ، مـوجب اعتراضات بى اساس ، پرخاشهاى بيجا، دخالتهاى ناروا، اتهامات پوچ و واكـنـشـهـاى نـاپـسـنـد او در مـقـابـل رفـتـار هـمـسـر مـى شـود. تـحمّل چنين وضعى در دراز مدت براى انسان مشكل و طاقت فرساست . همسر چنين فردى هر اندازه كـه صـبـور و خـويـشتندار باشد، پس از گذشت مدت زمانى ، كاسه صبرش لبريز شده ، به مقابله با او خواهد پرداخت .
در نـتـيـجـه ، بـر اثـر غـلبـه روحـيـه بـدگـمـانـى ، هـمـواره بـه خـاطـر مسائل جزئى و غير قابل اعتنا، درگيريهاى مستمر خانوادگى ايجاد مى شود، صلح و آرامش از اين خـانـه رخـت بـرمـى بـنـدد و دوسـتـى و مـحـبـت زن و شـوهـر، بـه جـدايـى روحـى از يـكـديـگـر تبديل خواهدشد. حضرت على (ع ) فرمود:
(مَنْ غَلَبَ عَلَيْهِ سُوءُ الظَّنِّ لَمْ يَتْرُكْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَليلٍ صُلْحاً)(112)
بدگمانى بر هر كس چيره شود، بين او و هيچ دوستى صلح و آرامش باقى نخواهد گذاشت .
3 ـ بد زبانى
سـوّمـيـن عـامـلى كه سلامت و سعادت خانواده را تهديد مى كند و موجب بروز نگرانيها و اختلافات ميان زن و شوهر مى گردد، بدزبانى است .
(زبـان ) كـه وسيله تكلّم و تفهيم خواسته هاى درونى است ، اگر به صورت صحيح به كار گـرفـته نشود و بيماريهاى ناشى از آن معالجه نگردد، آثار منفى و زيانبارى به همراه خواهد داشت . بدين جهت ، روايات فراوانى درباره پرهيز از آزادى بى حد و حصر زبان و تاءكيد بر محافظت آن وارد شده است .
شـخـصـى حـضـور پـيـامـبـر اكـرم (ص ) شـرفياب شد و تقاضاى پند و اندرز كرد. آن حضرت فرمود:
(اِحْفَظْ لِسانَكَ)
زبانت را حفظ كن .
سپس در برابر تقاضاى مكرّر او تا سه مرتبه اين جمله را تكرار كرده ، فرمود:
(وَيْحَكَ وَ هَلْ يُكِبُّ النّاسَ عَلى مَناخِرِهِمْ فِى النّارِ اِلاّ حَصائِدُ اَلْسِنَتِهِمْ)(113)
واى بر تو! آيا مردم را جز درو شده هاى زبانشان به رو در آتش دوزخ مى اندازد؟
بـدزبـانى كه از هواها و انگيزه هاى متنوع نفسانى سرچشمه مى گيرد، از صفات رذيله و اخلاق ناپسند در وجود انسان است و او را به گفتار بى فايده و بيجا و ارتكاب سخنان ناروا و حرام وادار مى كند. بسيارى از جرايم و گناهان از زبان نشاءت مى گيرد. امير مؤ منان (ع ) فرمود:
(بَلاءُ الاِْنْسانِ فى لِسانِهِ)(114)
گرفتارى انسان در زبانش است .
آثار بدزبانى
بـخـشـى از اخـتلافات و درگيريهاى خانوادگى ، در سايه بدزبانى زن يا شوهر است . و چه بسيار ناراحتيها و طلاقها برخاسته از سخن بد و نارواست . امير مؤ منان (ع ) فرمود:
(رُبَّ فِتْنَةٍ اَثارَها قَوْلٌ)(115)
بسا فتنه اى كه سخنى آن را برانگيخته است .
بدزبانى هر يك از زن و شوهر در محيط زندگى خانوادگى ، موجب كاهش محبّت و رنجش خاطر و مايه سرزنش و ملامت ديگران است . حضرت على (ع ) فرمود:
(مَنْ ساءَ كَلامُهُ كَثُرَ مَلامُهُ)(116)
هر كس سخنش بد باشد، بيشتر سرزنش مى شود.
علاوه بر آن ، بيمارى (بدزبانى ) غضب الهى و آتش جهنم را به همراه خواهد داشت . امام صادق (ع ) در اين باره فرمود:
(مَنْ خافَ النّاسُ لِسانَهُ فَهُوَ فِى النّارِ)(117)
كسى كه مردم از زبان او بترسند، در آتش دوزخ خواهد بود.
(مولوى ) در وصف زبان و آثار بدزبانى گفته است :
اين زبان چون سنگ و فم آهن وش است
و آنكه بجهد از زبان چون آتش است
سنگ و آهن را مزن بر هم گزاف
گه ز روى نقل و گاه از روى لاف
زانكه تاريك است و هر سو پنبه زار
در ميان پنبه چون باشد شرار
ظالم آن قومى كه چشمان دوختند
زان سخنها عالَمى را سوختند(118)
بـد زبـانـى در خـانـواده ، بـه صورتهاى گوناگونى ظاهر مى شود كه برخى از آنها بدين شرح است :
الف ـ سرزنش
هرگاه سرزنش به صورت يك عادت ريشه دار درآمده باشد، جزو آفات زبان محسوب مى شود. عـادت بـه سـرزنـش كـردن ديـگـران ، تـوجـّه بـه واقعيات زندگى و موقعيت ديگران را بشدّت تضعيف كرده ، زمينه برخورد خصمانه و عتاب آميزى را فراهم مى كند.
چـه بـسـيـار از نـارسـايـيـهـا و اشـتـبـاهـات را مى توان با پند و اندرز و خوش زبانى ، بدون سـرزنـش ‍ و خـرده گـيـرى حـل كـرد؛ هـرگـاه سـرزنـش افـراد بـويـژه سـرزنـش هـمسر در محيط خـانـوادگـى ضـرورت پـيـدا كـند، نبايد در اين باره افراط و زياده روى كرد، بلكه بايد به حدّاقل آن اكتفا نمود؛ چرا كه زياده روى در سرزنش ديگران به جاى تاءثير نيكو، آثار منفى در پى دارد.
امير مؤ منان على (ع ) فرمود:
(اَلاِْفْراطُ فِى الْمَلامَةِ يَشُبُّ نارَ اللَّجاجَةِ)(119)
زياده روى در نكوهش ، آتش لجاجت را شعله ور مى سازد.
يـكـى از اصـول تـربـيـتـى ، پـرهيز از تكرار سرزنش است ؛ چرا كه موجب بى اثر شدن آن و پافشارى شخص در رفتار نادرست مى گردد. حضرت على (ع ) فرمود:
(اِيّاكَ اَنْ تُكَرِّرَ الْعَتْبَ فَاِنَّ ذلِكَ يُغْرى بِالذَّنْبِ وَ يُهَوِّنُ الْعَتْبَ)(120)
از تكرار ملامت بپرهيز كه حرص بر گناه مى آورد و سرزنش را بى ارزش مى كند.
اثر منفى ديگر در زياده روى سرزنش ، ايجاد كينه و دشمنى است . به فرموده همان امام :
(لا تُكَثِّرَنَّ الْعِتابَ، فَاِنَّهُ يُورِثُ الضَّغينَةَ وَ يَدْعُو اِلَى الْبَغْضاءِ)(121)
زياد سرزنش مكن كه موجب كينه و دشمنى مى شود.
ب ـ ناسزاگويى
گـاهى بدزبانى به صورت ناسزاگويى و فحّاشى است كه موجب نارضايتى ، اختلافات و ناراحتيهاى عميق مى شود. بعضى از افراد در هنگام ناراحتى و خشم و غضب از همسر، به فحّاشى مـى پـردازنـد. چـنـيـن كـارى نـه تـنها مشكلى را حل نخواهد كرد، بلكه از شخصيت اجتماعى انسان كاسته ، محبّت و صميميت را از بين مى برد.
شـخـص نـاسـزاگـو در خـانـواده ، بـه عـنـوان فردى نامتعادل شناخته مى شود كه مى خواهد همه مـشـكـلات را بـا زبـان درشـت خـود حـل كـنـد و بـه جـهـت بـى احـتـرامى مكرّر به افراد خانواده و ناسزاگويى به آنان حرمت خويش را نيز ضايع خواهد كرد. امير مؤ منان (ع ) فرمود:
(سُوءُ الْمَنْطِقِ يُزْرى بِالْقَدْرِ وَ يُفْسِدُ الاُْخُوَّةَ)(122)
سخن بد، ارزش آدمى را كم و برادرى را از بين مى برد.
امـيـر مؤ منان على (ع ) ، دشنام دادن افراد به يكديگر را به منقار زدن دو خروس يا نزاع دو سگ تـشـبـيـه كـرده كـه آن قـدر با يكديگر مى ستيزند تا مجروح و يا خسته و درمانده شوند. سپس هـشـدار داده كـه دانـايان و عاقلان چنين كارى نكنند و هر كس دست از فحّاشى بردارد، با شخصيت تر و ارزشمندتر از ديگرى خواهد بود.(123)
در بـرخـى خـانواده ها، درگيريهاى لفظى زن و شوهر با ناسزاگويى به پايان مى رسد و در نتيجه زن ـ كه غالباً مورد هتّاكى و ناسزاگويى شوهر خود قرار مى گيرد ـ كينه همسرش را بـه دل گرفته ، نفرت از او سراسر وجودش را فرا مى گيرد، و بدين جهت ، محبوبيت و احترام معمول خانوادگى را از دست خواهد داد. حضرت على (ع ) فرمود:
(اِحْذَرْ فُحْشَ الْقَوْلِ وَالْكِذْبَ فَاِنَّهُما يُزْرِيانِ بِالْقائِلِ)(124)
از فحّاشى و دروغ بپرهيز كه اين دو گوينده خود را بى ارزش مى كنند.
ج ـ عيبجويى
يـكـى از صـفـات زشـت و نـاپـسـنـد اخلاقى ، عيبجويى است كه از آفات زبان محسوب مى شود. عـيـبـجـويـى مـوجـب پـيـدايـش نـاراحـتـيـهـاى گـوناگون ، آزار و اذيت روحى و روانى و خجالت و شرمسارى است . قرآن كريم ، هر نوع عيبجويى و طعنه زدن را مورد نهى قرار داده ، مى فرمايد:
وَ لا تَلْمِزُوا اَنْفُسَكُمْ)(125)
يكديگر را مورد طعن و عيبجويى قرار ندهيد.
و نيز در مورد عيبجوى مسخره كننده مى فرمايد:
(وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ)(126)
واى بر هر عيبجوى مسخره كننده اى .
كسى كه به عيبجويى عادت كرده است ، هرگز به اصلاح عيوب خود و ديگران اهمّيتى نمى دهد و هـمـواره درصـدد اسـت كـه از ديـگـران عـيبى مشاهده كرده ، آن را به جهت سرزنش ، زخم زبان ، حـسـادت ، كـوچـك شمردن ، انتقامجويى يا اغراض ديگر بازگو كند. اين گونه افراد ـ بويژه اگـر در مـيان كانون گرم خانواده باشند ـ قبل از ديگران ، خود نيازمند اصلاح هستند و بايد در مـرحـله اول خـود را اصـلاح كـنـنـد كـه پرداختن به عيوب ديگران و غفلت از عيوب خويش يكى از لغزشگاههاى بزرگ انسان است . حضرت على (ع ) در اين زمينه فرمود:
جَهْلُ الْمَرْءِ بِعُيُوبِهِ مِنْ اَكْبَرِ ذُنُوبِهِ)(127)
ناآگاهى شخص به عيبهاى خويش ، از بزرگترين گناهان است .
سعادت و خوشبختى در خانه اى است كه اهل آن در جستجوى عيب يكديگر نبوده ، به فكر اصلاح و بـازنـگـرى در اخـلاق خـويش و يافتن نقص و لغزشهاى خود باشند و در صورت مشاهده عيبى در اعضاى خانواده ، براى حلّ آن با لحنى ملايم ، محترمانه و بدون هيچ گونه تحقير و اهانت و با تـوجـه بـه شرايط و ظرفيت روحى افراد، به اصلاح آنان بپردازند، بگونه اى كه آنان با رضـايـت خـاطـر درصـدد اصـلاح خـويـش بـرآيـنـد و از نـصـيـحـت و انـدرز استقبال كنند و سخن امام صادق (ع ) را آوازه گوش قرار دهند كه فرمود:
(اَحَبُّ اِخْوانى اِلَىَّ مَنْ اَهْدى اِلَىَّ عُيُوبى )(128)
محبوبترين برادرانم نزد من كسى است كه عيوبم را به من هديه كند.
د ـ نام زشت نهادن
يكى ديگر از نمودهاى بدزبانى كه گناه محسوب مى شود و موجب ناراحتى و آزار ديگران است ، نـام زشـت نـهـادن بـر افـراد اسـت . عدّه اى از افراد بى بند و بار سعى دارند كه بر ديگران القاب زشت بگذارند و از اين طريق آنها را تحقير و مسخره كنند، شخصيتشان را بكوبند و يا از آنان انتقام گيرند.
بـرخـى نـيـز در مـحـيـط خانوادگى براى تفريح و شيرين زبانى به صورتى تمسخر آميز، لقبى بد بر همسر نهاده ، گاه و بى گاه با صدا زدن آن نام ، او را آزرده خاطر مى كنند.

     

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






:: برچسب‌ها: اخلاق خانواده2,
.:: ::.
عناوین آخرین مطالب بلاگ من



.:: Design By :